مونولوگ



 

اینستاگرام حالا یکی‌از پرکاربرترین و دوستداشتنی‌ترین کانال‌های اجتماعی وجود دارد. اینستاگرام میان اهل ایران‌ها از محبوبیت شایان مراعات‌ای برخوردار بوده و اکنون نسبتاً هر برنا اهل ایران یک اکانت اینستاگرام فعال داراست. اینستاگرام دارنده بخشی با تیتر فالوورز (Followers) میباشد که در آن لیست اشخاصی اکران داده می شود که شمارا فالو یا این که دنبال کرده‌اند. هرچه تعداد فالوورهای اکانت اینستاگرام شما اضافه باشد، پروفایل جالبخیس و پربازدیدتری خواهید داشت. بعضی از اشخاص هم این مورد را به یک طریق کسب درآمد تبدیل کرده‌اند. این اشخاص اکانت کاربری در اینستاگرام ساخته و بعد فالوورهای بسیار متعددی را عده‌آوری نموده و نهایتا اکانت اینستاگرام خویش را به دیگران علاقمند می فروشند.

دیگران را فالو کنید

اینستاگرام یک شبکه اجتماعی مبتنی بر تصویر است که در آن هر کاربر تصاویر خاص مورد نظر خود را با سایر افراد اشتراک‌گذاری می‌کند. حساب کاربری اینستاگرام می‌تواند خصوصی (Private) یا عمومی (Public) باشد. اگر حساب کاربری افراد خصوصی شده باشد، تنها آن دسته از افرادی که در لیست فالوورهای وی قرار داشته باشند قادر به مشاهده تصاویر اشتراک‌گذاری شده او خواهند بود. اما حساب‌های کاربری غیرخصوصی یا عمومی این چنینی نیستند و تصاویر اشتراک‌گذاری شده در این حساب‌های کاربری برای تمام افراد قابل مشاهده است. عموما فالو کردن این دسته از حساب‌های کاربری منجر می‌شود که آن‌ها هم شما را فالو کنند.

شاید تاکنون با واژه فالوبک (Follow Back) برخورد کرده باشید. این واژه به معنای این است که پس از فالو کردن یک حساب کاربری اینستاگرام، صاحب آن حساب هم شما را فالو نماید. این موضوع تقریبا به یک قانون در بین کاربران اینستاگرام تبدیل شده است. بنابراین اگر قصد دارید که تعداد فالوورهای حساب اینستاگرام خود را افرایش دهید، می‌توانید وارد بخش جستجوی آن شده و پروفایل‌های یا حساب کاربری‌های مطابق با سلیقه خود را یافته و آن‌ها را فالو نمایید و منتظر فالوبک کردن آن‌ها باشید. فقط دقت داشته باشید که اینستاگرام برای فالو کردن افراد محدودیت داشته و شما در هر ساعت تنها قادر به فالو کردن 120 نفر هستید.

تصاویر دیگران را لایک کرده و در زیر آن کامنت ثبت کنید

لایک کردن و ثبت کامنت یا نظر در زیر تصاویر اشتراک‌گذاری شده از سوی افراد هم می‌تواند روشی موثر به منظور افزایش تعداد فالوورهای حساب کاربری اینستاگرام شما باشد. هنگامی که تصاویر اشتراک‌گذاری شده فرد خاصی را لایک کنید او از این امر مطاع می‌شود و این موضوع می‌تواند شروعی برای یک تعامل دو طرفه باشد.

همچنین سعی کنید که از نظر ثبت کامنت یا نظر هم کاملا فعالانه عمل کنید. نظرات خود را در زیر تصاویر اشتراک‌گذاری شده از سوی سایر افراد ثبت نموده و بدین صورت علاوه بر تعامل با صاحب حساب با سایر افراد نظر دهنده هم در تعامل خواهید بود. با انجام این کار هم شانس افزایش تعداد فالوورهای حساب کاربری اینستاگرامتان افزایش پیدا می‌کند.

به کامنت‌های زیر تصاویر خود پاسخ دهید

این موضوع را به واقع جدی بگیرید. اگر تصویری را در حساب اینستاگرام خود اشتراک‌گذاری کردید و فردی در زیر آن نظر یا کامنت ثبت کرد، سعی کنید که حتما در کوتاه‌ترین زمان ممکن پاسخ کامنت وی را ارسال کنید. انجام این کار سبب می‌شود که افراد حس بهتری نسبت به تعامل با شما داشته باشند. در نوشتن پاسخ افراد دقت کنید و سعی کنید که برخورد تندی نداشته باشید و انتقادپذیر باشید. این موضوع هم می‌تواند به طور غیرمستقیم منجر به افزایش تعداد فالوورهای حساب کاربری اینستاگرام شما شود.

استفاده از ربات اینستاگرام
استفاده از ربات اینستاگرام یکی از راه از موثر در ایجاد تعامل و افزایش فالوورمیباشد استفاده از ربات هایی مانند نینجا گرام ، اینستاپی ، کاربر مجازی یا .
اما متاسفانه ربات های
نینجا گرام یا اینستاپی که از نوع ربات های api هستند دیگر فعالیت خودشان را ازدست داده اند وفقط ربات های تحت ویندوز مانند ربات اینستاگرام کاربر مجازی فعال میباشد زیرا این ربات ها فعالیتی مانند انسان دارند و اینستاگرام متوجه ربات نمیشود و مانع از این ربات ها نمیشود
برای تهیه این ربات به سایت
کاربر مجازی مراجعه کنید.


 

داستان رمان دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» درباره‌ نومبکو مایکی، دختری سیاه‌پوست و نابغه‌ ریاضیات، است که در یکی از فقیرترین ‌محلات آفریقای جنوبی زندگی می‌کند. دست تقدیر قهرمان داستان را ابتدا به یک مرکز تحقیقات اتمی ‌می‌کشاند و پس از آن در حالی که ماموران سازمان‌های جاسوسی او را تعقیب می‌کنند، نومبکو همراه با ‌یک بمب اتمی روانه سوئد می‌شود. در ادامه شخصیت‌های دیگری به این داستان اضافه می‌شوند و ‌حوادث پی‌درپی طرح داستان را پیچیده‌تر می‌کنند.

 

 

نومبکو پرسان پرسان خود را به فرودگاه رساند وپشت سر جمعیت در حال حرکت رفت و قبل از اینکه خودش هم بداند از قسمت بازرسی رد شد. پس از رد شدن از بازرسی بود که متوجه شد حسگرهای فیاب نسبت به الماس حساسیت ندارند.

مأموران موساد مجبور شده بودند خیلی سریع بلیط بخرند و در آن وقت محدود فقط گرانترین بلیط ها موجود بود. بنابراین کلی طول کشید تا مهمانداران نومبکو را قانع کنند هزینه بطری نوشیدنی بسیار گران قیمتی که برای او آورده بودند، همراه بلیط پرداخته شده بود. درست همین برنامه را هم در مورد غذا داشتند. سپس هنگامی که نومبکو مصرانه خواست در تمیز کردن سینی غذای مسافران کمک کند مهمانداران مجبور شدند با مهربانی او را به زور سرجایش بنشانند.

اما موقع دسر دیگر حساب کار دستش آمده بود و بنابراین دسر را که کیک تمشک و بادام بود همراه با یک فنجان قهوه خورد.(ص دویست کتاب) 



monolog.blog.ir


 

زمانی که بت شبا اوردین دختری تنها وارث مزرعه عمویش می شود، سروکله سه خواستگار متفاوت پیدا می شود : گابریل مردی ساده و بی آلایش، آقای بالدوود مزرعه داری میانسال، و گروهبان فرانسیس تروی.  انتخاب بت شبا و تراژدی ناشی از آن، داستان خواندنی این کتاب را تشکیل می دهد.

 

بت شبا ناگهان احساس کرد که مشتاق است با کسی قوی تر از خودش حرف بزند، و برای اینکه بتواند این وضع مالامال از تردید و سوءظن را با سنگینی و وقار تحمل کند از نیروی او مایه بگیرد.چنین دوستی را کجا می توانست بیاید؟ در خانه که چنین کسی نبود : خونسردترین و قویترین زن خانه خودش بود. شکیبایی و خودداری از داوری، برای چندساعت، چیزی بود که نیازمند فراگرفتنش بود، و کسی نبود که این حکمت را به او بیاموزد.چطور است به نزد اوک برود؟.(ص384)



monolog.blog.ir


 

تو سال 93 کتابهای زیادی خواندم. بعضی ها را به خاطر اسم نویسنده یا مترجم انتخاب می کردم که البته بعداً پشیمان می شدم از انتخابم. از داستان بعضی ها یا نحوه ترجمه کردنشان خوشم نیامد. بعضی ها را هم به زور تمام کردم. بعضی ها را هم نصفه نیمه رها می کردم.

و اینها بهترین کتابهایی بودند که خواندنشان حالم را خوب کرد. و دوست دارم باز هم سراغشان بروم. 

اون کتاب نازک بالایی هم حضور آبی مینا نوشته ناهید طباطبایی است که هر چهارتا داستان مجموعه خوش خوان بودند.



monolog.blog.ir


 

فیلم دختر گمشده فیلمی جذاب و تماشایی است. داستان فیلم به زندگی مشترک ایمی و نیک با بازی رزاموند پارک و بن افلک می پردازد که بعد از پنج سال، شرایط بد اقتصادی و بیکاری و. باعث از هم پاشیدگی ازدواج آنها می شود. در این میان ایمی با نقشه ای حساب شده و دقیق، باعث می شود که نیک به عنوان قاتل و خیانتکار شناخته شود و .

شخصیت ایمی در این فیلم را دوست داشتم، زنی به معنای واقعی بازیگر و بی رحم که به راحتی می تواند برای هرکسی نقش بازی کند تا به هدف و مقصود خود برسد؛ علی رغم چهره معصومی که دارد.




فیلم بغض، را هم دیدم. فیلمی دهه شصتی که روایتگر چند ساعت از زندگی دو جوان مهاجر ایرانی در ترکیه است. و پایان تلخی که برای این دو اتفاق می افتد. البته بیشتر برای ژاله با بازی باران کوثری.





از کتابها و فیلمهایی که در آن یک داستان واحد از زبان چند شخصیت بازگو می شود، خیلی خوشم می آید. صداها، محصول 1389 هم از این دست فیلمها است و ماجرای صداهایی است که از آپارتمانی در یک مجتمع مسی شنیده می شود و واکنش هایی که هر یک از همسایه ها به این صداها دارند.




monolog.blog.ir


 

اینجا، بعضی روزها هوا آنقدر خوبه که دلت می خواهد تمام روز را بیرون از خانه باشی، فارغ از کارهایی که تمام کردنش دغدغه این روزها است.

 

 

جوانه درخت سیب باغچه خانگی

 

 

شاتوت های هنوز نرسیده

 

 

کتاب شاگرد قصاب، که به تازگی و با ترجمه پیمان خاکسار و توسط نشر چشمه چاپ شده است، یکی از کتابهایی است که فقط تونستم تا نصفه های داستان را بخوانم. و از آن دست کتابهایی نبود که خواندنش برایم لذت بخش باشد. به همین خاطر کنار گذاشتمش. شاید بعدها سراغش بروم.

 
داستان شاگرد قصاب، از زبان یک بچه روان پریش روایت می شود و شباهت زیادی با ناطور دشت سلینجر دارد.



monolog.blog.ir


 

گاهی وقتها برای تنوع هم شده سری به کتابخانه های عمومی می زنم و کتاب امانت می گیرم.

وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ، با روایتی خواندنی و جذاب، داستان افرادی در جنگ جهانی دوم است که با وجود تأثیری که جنگ بر آنها و زندگی آنها گذاشته است و همه چیز آنها را نابود کرده است، باز هم به مدد معجزه عشق از لذتهای زندگی برخوردار می شوند.

 

بخشهایی از کتاب

مدت درازی ایستاد، وحشت زده اندیشید : چه باقی خواهد ماند؟ وقتی او دیگر نباشد چه باقی می ماند؟ هیچ چیز جز خاطره گذرانی در سر چند نفر، پدر و مادرش، اگر زنده بودند، چند تا از رفقایش و شاید الیزابت. ولی برای چه مدت؟ به آینه نگاه کرد. حس می کرد که هم اکنون سایه مانند،نازک و مانند پر کاغذ سبک شده است، چیزی که یک فوت می توانست او را با خود ببرد: پوستی توخالی و میکده شده. چه باقی می ماند؟ و به کجا می توانست دست بیندازد، کجا لنگر بیندازد، کجا ثبات پیدا کند، کجا چیزی از خود باقی بگذارد که او را نگه دارد و نگذارد کاملاً در معرض نابودی باشد؟(ص دویست و بیست و هشت)

 

 

پرتو آتش روی صورت الیزابت افتاده بود و آن را سرخ می کرد. از میان اثاث مردم گذشتند. اکثر آنها خاموش و تسلیم نشسته بودند. یک نفر یک دسته کتاب پهلویش داشت و مشغول خواندن بود. دو مرد سالخورده روی زمین کنار هم نشسته بودند و شنلی را روی خودشان کشیده بودند و مانند یک موش صحرایی غمگین دو سر به نظر می آمدند.

الیزابت گفت : عجیب است، چقدر جدا شدن از چیزی که تا دیروز آدم خیال می کرد، تا ابد نمی تواند از آن جدا شود، آسان است.»

گربر یک بار دیگر به عقب نگاه کرد پسربچه کک مکی که فنجان را برده بود، روی مبل آنها نشسته بود گفت : کیف خانم لیزر را موقعی یده ام که او به این طرف و آن طرف می پرید. پر از کاغذ است. جایی آن را توی آتش خواهیم انداخت. شاید این کار یک نفر را از بدبختی نجات بدهد.»

الیزابت با سر تأیید کرد. دیگر به پشت سرش نگاه نکرد.(ص سیصد)

 



monolog.blog.ir


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه ترجمه آنلاین ایران موزیک نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی حجت مشن دکتر مهرداد حسین زاده بختوری | متخصص جراحی مغز و اعصاب آوازا فروشگاه لوازم یدکی یدکبان همه چیز درباره گوشی اندروید فروشگاه اینترنتی گل و هدیه